تو مهاجرت کرده از غربت / من مهاجر در دل غربت
تو رها شده از دوری / من رها شده در دل دوری
من گمگشته در تنهایی / تو پیدا شده در ورای تنهایی
من غمیده ام
تو رسیده ای
من حیران و سرگردان در غربت
تو ای مصطفی
تو، در بغل گرفته ای محبوب را و به آرامش رسیده ای
می دانم از تو دور شده ام
ولی ای دوست به خونت قسم از من عبور نکن
دیگر نمی گویم
هیچ هیچ
برچسب : نویسنده : bbazchamran3 بازدید : 84